
باز در عمقِ دلم سوزِ غمی می آید
بوی سجاده ی خونین کسی می آید
.
شده هنگامِ سحر، وقت نماز صبح است
سوی مسجد ولی اللهِ جلی می آید
.
سَمتِ مسجد٬ علیٌ حقّ معَ الحق راهی ست
آسمان صیحه زد، ای وای علی می آید
.
از جهان، از ملکوت، از جَبروت، از همه جا
گوش کن آه چه غمگین خبری می آید
.
شاه لولاک خودش چهره ی محزون دارد
وقت دیدارِ شهُ و دختِ نبی می آید
.
تیغِ خصمی به هوا رفت، فرودش به کجاست؟
وای انگار سوی فرقِ علی می آید
.
نمک شعر من این مصرع آخر باشد
مانده یک شاه که از نسل علی می آید...
:: موضوعات مرتبط:
متفرقه ,
,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2