عـشـق

مهربــــــــان تر از من دیــــــدی نـشانـــــم بـده

کـســــی کـه

بارهـــــــا بـسـوزانـیــــــش

و باز هــــــم بـا عـشـق نگاهــــــت کنـــــد



:: موضوعات مرتبط: احساس نامه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 30 / 11 / 1393
سیب قرمز

می خواهم آن سیب قرمز بالای درخت باشم ،
در دورترین نقطه …
دقت کن رسیدن به من آسان نیست !
اگر همتش را نداری آسیب به درخت نرسان ،
به همان سیب های کرم خورده روی زمین قانع باش !



:: موضوعات مرتبط: احساس نامه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : دو شنبه 25 / 11 / 1393
...



:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 2 / 11 / 1393
وطنم پاره تنم

ﮊﺍﭘﻦ ﻳﮏ ﺩﺳﺗﮕﺎﻩ ﺧﻴﻠﻲ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﻣﻴﺴﺎﺯﻩ ﮐﻪ ﺩﺯﺩﻫﺎ ﺭو ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻣﻴﮕﻦ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺶ ﮐﻨﻴﻢ !
ﻣﻴﺒﺮﻧﺶ ﺁﻣﺮﻳﮑﺎ ﻣﺪﺕ ﻳﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﻔﺖ ﺗﺎ ﺩﺯﺩ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ .
ﻣﻴﺒﺮﻧﺶ ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﻴﺎ ﻣﺪﺕ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﻩ ﺗﺎ ﺩﺯﺩ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ .
ﻣﻴﺒﺮﻧﺶ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﻣﺪﺕ ﻳﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺸﺖ ﺗﺎ ﺩﺯﺩ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ .
ﻣﻴﺒﺮﻧﺶ ایران ﺗﻮ ﻣﺪﺕ ﺩﻩ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩ ﺭﻭ ﻣﻴﺪﺯﺩﻥ !   



:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 2 / 11 / 1393
داستان آموزنده

پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز ٬انگشت خود را قطع کرد وقتی که نالان طبیبان را مطلبید ٬ وزیرش گفت :هیچ کار خداوند بی حکمت نیست ٬پادشاه از شنیدن این حرف ناراحت تر شده وفریاد کشید در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است ؟ودستور داد وزیر را زندانی کردند .
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت وانجا انقدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیله ای وحشی تنها یافت ٬ انان پادشاه را دستگیر کرده وبه قصد کشتنش به درختی بستند اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان کاملا سالم باشد ٬وچون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند واو به قصر خود بازگشت در حالی که به سخن وزیر می اندیشید دستور ازادی وزیر را داد .وقتی وزیر به خدمت شاه رسید ٬شاه گفت :درست گفتی قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ٬ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایده ای داشته .وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زده وپاسخ داد : برا ی من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم واگر انروز در زندان نبودم حالا حتما کشته شده بودم .

ای کاش سر از الطاف پنهان حق در میاوردیم که اینگونه ناسپاس خدا نباشیم



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , متفرقه , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 2 / 11 / 1393