لیلی و مجنون مدرن ...!!!

 

پس از چن وقت ديد باباي ليلي

كه سنِ دخترش گرديده خيلي!

درون خانه بوي ترشي آيد . .

خدايا.. دخترم ترشيده شايد!!

سراسيمه به مجنون زد ايميلي

نمي پرسي چرا احوالِ ليلي!؟

هنوزم عشق ليلي در دلت هست؟

هنوزم عكس او در تبلتت هست !؟

تو داماد مني من شك ندارم . . !!

نيازي ديگه به مدرك ندارم . . !!

شود اين تحفه را با سيكل هم بُرد

نيازي نيس به دانشگاه آكسفورد!

بيا تا منزلم.. مجنون ترينم . .

الهي دوريِ تان را نبينم . . !!

* * * * * * * * * * * * * *

چو كرد فكراشو مجنون زد ايميلي

پس از يك هفته به باباي ليلي . .

بگفتا چند سالي دير كردي . .

زيادي جانِ من تأخير كردي !!

نباشد در سر از ليلي هوايي . .

كه دارم چند دوستِ اجتماعي!!

زِ بس هر چيز، اين دوره گرونه

محاله زن بگيرم اين زمونه !!

كنون ظرفي بزرگ با پُستِ ريلي فرستادم..

بريز ترشيه ليلى ...
 



:: موضوعات مرتبط: احساس نامه , 18+ , بانوان , طنز , دیوان اشعار , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : یک شنبه 27 / 1 / 1395
بدون شرح

شوهر ها بهترین ادمهایی هستند که می توانید رازهایتان را با انها درمیان بگذارید
انها هرگز به هیچکس نمی گویند....

زیرا اصلا گوش نمی دهند 



:: موضوعات مرتبط: بانوان , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : دو شنبه 21 / 1 / 1395
کلاغ رو سیاه حرمم

 

کلاغی روی دیوار دور گنبد طلا، جای دوری نشسته بود 
تو دلش حسرت می خورد،
دلش می خواست مثل کبوترا باشه، جاش روی گنبد طلا باشه
دور حرم طواف کنه، نه اینکه از دور نگاه کنه
تو همین فکرها که بود ،یه کبوتر سفید، از روی سقاخونه، پر کشید به آسمون 
دور گنبد چرخی زد و دعایی خوند،
یهویی کلاغو دید، اشک روی گونه هاشو دید، حسرت تو چشاشو دید،
پر کشید به سمت اون
چرخی زد دور سرش
کبوتر سفید ما گفت به اون کلاغ سیاه:
ای کلاغ رو سیاه 
خودتو بسپار به امام رضا ع
اونوقت تو هم میشی جزیی از گنبد طلا
منم روزی کلاغ بودم
روسیاه رو سیاه بودم
دوست داشتم مثل کبوترا برم از نزدیک دیدار آقا ع
طواف کنم دور گنبد طلا
حالا شدم یکی از همون کبوترا
تو هم خودتو بسپار به امام رضا ع



:: موضوعات مرتبط: مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : sepehr
تاریخ : جمعه 4 / 1 / 1395
" یـــا زهــــــــــــــرا (س) " ♥•٠·

 

یا علی گفتیم و زهرایی شدیم
کوثرش خواندیم و طوبایی شدیم
قطره ای از عشق او آمد به کف
ناگهان زین عشق دریایی شدیم
قطره با زهراست دریا می شود
هرچه ناپیداست پیدا می شود
یاعلی گفتیم و نورانی شدیم
فاطمه تابید و طوفانی شدیم
حضرت صدیقه قرآن است و ما
نام او بردیم و قرآنی شدیم
من ازو کسب طراوت می کنم
با وضو او را تلاوت می کنم
یا علی گفتیم و خوش نیکو شدیم
جرعه نوش جام الاهو شدیم
تا سخن از حضرت صدیقه شد
با بهشت عشق رو در رو شدیم
بزم زهرا جنت الماوای ماست
قطره ای از کوثرش دریای ماست
یا علی گفتیم و معراجی شدیم
نور زهرا بود و منهاجی شدیم

خدایا به حرمت علی (ع)عیدی شیعیان را در این عید باعظمت امسال را سال ظهور امام زمان مان قرار بده
آمین



:: موضوعات مرتبط: دیوان اشعار , مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : شنبه 3 / 1 / 1395