غنچه

در مرام ما رفیقان نیست رسم حذف دوست،هرکه به ادد لیستمان آمد پروفایل تقدیم به اوست

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
نظر سنجی
دیگر موارد
آمار وب سایت


غنچه از خواب پرید
و گلی تازه به دنیا آمد
خار خندید و به گل گفت : سلام

جوابی نشنید !

خار رنجید ولی هیچ نگفت

ساعتی چند گذشت
گل چه زیبا شده بود

دست بی رحمی آمد نزدیک
گل سراسیمه ز وحشت افسرد

لیک آن خار
در آن دست خلید


گل، از مرگ رهید

صبح فردا که رسید
خار با شبنمی از خواب پرید

گل صمیمانه به او گفت : سلام

گل اگر خار نداشت،

دل اگر بی غم بود،

اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی ،عشق، اسارت ،قهر ،آشتی، هم
بی معنا می بود

زندگي با همه وسعت خويش ، محفل ساكت غم خوردن نيست

حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نيست
اضطراب و هوس ديدن و ناديدن نيست

زندگي جنبش و جاري شدن است
زندگي کوشش و راهي شدن است
از تماشاگه آغازحيات تا به جايي كه خدا مي داند

زندگي چون گل سرخي است
پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطيف،

يادمان باشد اگر گل چيديم،
عطر و برگ و گل و خار،
همه همسايه ديوار به ديوار همند ...





:: موضوعات مرتبط: دیوان اشعار , ,
:: بازدید از این مطلب : 545
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : sepehr
ت : یک شنبه 30 / 5 / 1394
.
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








تبلیغات
موضوعات
صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی