کافی ست دلت بهار باشد ...
از اشک تو سبز می شود خار ...
از خنده ات آب می شود برف...
در دست تو لانه می کند سار ...
کافی ست بخواهی ...
آسمان را بر اسب سیاه شب، سواره...
دست تو به ماه می رسد ...
باز از پنجره می چکد، ستاره....
بذر از تو و صد جوانه از من...
کافی ست که با زمین بگویی ...
سرخ ترین عاشق از تو سرسبز ترین ترانه از من ...
کافی ست که وقت پرکشیدن ...
در چشم تو انتظار باشد ...
کافی ست بخوانی آسمان را...
****یا اینکه دلت بهار باشد*****
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
روزی شیخ بدون مریدان می خواست از میدان راه آهن به میدان آزادی برود به ناچار یک تاکسی را به در بست بگرفت .ودر صندلی عقب تاکسی بنشست . ودر طول مسیر با شوفر تاکسی هیچ صحبتی نکرد در نزدیکی میدان آزادی طبق عادت کرایه را در دست گرفت و بر سر شانه راننده تاکسی زد.
راننده هول شد وسرعت ماشین را زیاد کرد وبه جدول کنار خیابان زد.
در دهکدهای مردی زندگی میکرد که به ابله بودن اشتهار داشت و ابله هم بود . تمام آبادی مسخره اش می کردند .
ابلهی تمام عیار بود و مردم کلی با او تفریح میکردند. ولیاو از بلاهت خود خسته شد . بنابراین از مرد عاقلی راه چاره را پرسید.
مرد عاقل گفت:
مساله ای نیست! ساده است. وقتی کسی از کسی تعریف کرد ، تو انکار کن .
اگر کسی ادعا می کند که «این آدم مقدس است»،فوری بگو: نه ! خوب می دانم که گناه کار است.
اگر کسی بگوید: «این کتابی معتبر است» فوری بگو: «من خوانده و مطالعه کردهام!»
نگران نباش که آن را خوانده یا نخوانده ای٬ راحت بگو «مزخرف است!»
اگر کسی بگوید «این نقاشی یک اثر هنری بزرگ است» راحت بگو:
«این هم شد هنر؟ چیزی نیست مگر کرباس و رنگ. یک بچه هم می تواند آنرا بکشد.»
انتقاد کن٬ انکار کن٬ دلیل بخواه و پس از هفت روز به دیدنم بیا.
بعد از هفت روز آبادی به این نتیجه رسید که این شخص نابغه است:ما خبر از استعدادهای او نداشتیم
و اینکه او در هر موردی اینقدر نبوغ دارد.نقاشی را نشان او میدهی و او خطاها را به شما نشان میدهد.
کتابهای معتبر را نشان میدهی و او اشتباهات و خطاها را گوشزد میکند. چه مغز نقاد شگرفی! چه تحلیل گر و نابغهی بزرگی!
پس از هفت روز پیش مرد عاقل رفت و گفت:
دیگر احتیاج به صلاح و مصلحت تو ندارم. تو آدم ابلهی هستی!
تمام آبادی به این آدم فرزانه معتقد بودند و همه می گفتند:
چون نابغهی ما مدعیست این مرد آدمی است ابله٬پس او بایدحتما ابله باشد..!!!
خانمی سراغ دکتر رفت و گفت: نمی دانم چرا همیشه افسرده ام و خود را زنی بد بخت می دانم. چه دارویی برایم سراغ داری آقای دکتر؟
دکتر قدری فکر کرد و سپس گفت:
تنها راه علاج شما این است که پنج نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی
و از خانه هر کدام آنها یک تکه سنگ بیاوری، به شرط اینکه از زبان آنها بشنوی که خوشبخت هستند.
زن رفت و پس از چند هفته به مطب دکتر برگشت، اما این بار اصلاً افسرده نبود.
او به دکتر گفت:
برای پیدا کردن آن پنج نفر، به سراغ پنجاه نفر که فکر می کردم خوشبخت ترینها هستند رفتم،
اما وقتی شرح زندگی همه آنها را شنیدم
فهمیدم که خودم از همه خوشبخت تر هستم!
دانشجويي پس از اينكه در درس منطق نمره نياورد
به استادش گفت: قربان، شما واقعا چيزي در مورد موضوع اين درس مي دانيد؟
استاد جواب داد: بله حتما. در غير اينصورت نمي توانستم يك استاد باشم.
دانشجو ادامه داد: بسيار خوب، من مايلم از شما يك سوال بپرسم، اگر جواب صحيح داديد من نمره ام را قبول مي كنم
در غير اينصورت از شما مي خواهم به من نمره كامل اين درس را بدهيد.
استاد قبول كرد و دانشجو پرسيد: آن چيست كه قانوني است ولي منطقي نيست،
منطقي است ولي قانوني نيست و نه قانوني است و نه منطقي؟
استاد پس از تاملي طولاني نتوانست جواب بدهد و مجبور شد نمره كامل درس را به آن دانشجو بدهد.
بعد از مدتي استاد با بهترين شاگردش تماس گرفت و همان سوال را پرسيد
و شاگردش بلافاصله جواب داد: قربان شما 63 سال داريد و با يك خانم 35 ساله ازدواج كرديد
كه البته قانوني است ولي منطقي نيست.
همسر شما يك معشوقه 22 ساله دارد كه منطقي است ولي قانوني نيست
و اين حقيقت كه شما به معشوقه همسرتان نمره كامل داديد در صورتيكه بايد آن درس را رد مي شد
نه قانوني است و نه منطقي !!!!
تا کنون 25 گونه از عنکبوتهای طاووسی در جهان کشف شدند که جنگل های سیدنی استرالیا مکان اصلی زندگی آنها است.
این گونه عنکبوت ها به خانواده عنکبوت های پرنده بر می گردند و به دلیل پرش آنها از مکانی به مکان دیگر به آنها عنکبوت های پرنده نیز می گویند.
دلیل نامیدن این عنکبوت های زیبا به طاووس فقط برخورداری آنها به رنگ های زیبا نیست، بلکه همانند طاووس ها رنگ های زیبای خود را نشان می دهند و جفت پاهای خود را به سمت های چپ و راست بلند می کنند همانطوری که یک طاووس پرهای رنگارنگ خود را به معرض نمایش می گذارد.
برای دیدن بقیه عکسها به ادامه مطلب مرا جعه نمایید...
گفت معشوقی به عاشق کی فتا تو به غربت دیده ای بس شهر ها گو کدامین شهر از آنهاخوشتر است گفت آن شهری که در آن دلبر است هر کجا تو با منی من خوشدلم گر بود در قعر چاهی منزلم