بزرگ مرد کوچک

 

ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﯼ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﻥ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﺑﻪ ﺍﺭﺩﻭ ﻣﯿﮑﻨﻪ،
ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﺣﺮﮐﺖ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺗﻮﻧﻞ ﻧﺰﺩﯾﮏ میشد 
ﮐﻪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺗﺎﺑﻠﻮﯾﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻀﻤﻮﻥ ﺩﯾﺪﻩ می ﮐﻪ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﺳﻪ ﻣﺘﺮ، 
ﻭ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻫﻢ ﺳﻪ ﻣﺘﺮ .
ﻭﻟﯽ ﭼﻮﻥ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻗﺒﻼ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﯿﺮ ﺭﻭ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﺗﻮﻧﻞ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺳﺮﻋﺖ ﺯﯾﺎﺩ ﺳﻘﻒ
ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﻪ ﺳﻘﻒ ﺗﻮﻧﻞ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﺍﺩﻥ ﺻﺪﺍﯼ ﻭﺣﺸﺘﻨﺎﮎ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺳﻂ ﺗﻮﻧﻞ ﺗﻮﻗﻒ ﻣﯿﮑﻨﺪ . 
ﭘﺲ ﺍﺯﺁﺭﻭﻡ ﺷﺪﻥ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻣﺴﻮﻟﯿﻦ ﻭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ .
ﭘﺲ ﺍﺯﺑﺮﺭﺳﯽ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻻﯾﻪ ﺁﺳﻔﺎﻟﺖ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﺭﻭﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺷﺪﻩ 
ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﭼﺎﺭﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﮐﻨﺪﻥ ﺁﺳﻔﺎﻟﺖ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻪ ﺑﮑﺴﻞ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺩﯾﮕﺮ
ﻭ ... ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﭼﺎﺭﻩ ﺳﺎﺯ ﻧﺒﻮﺩ .
ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﭘﯿﺎﺩﻩ میشه ﻭ میگه ﮐﻪ ﺭﺍﻩ ﺣﻞ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﺭﺍ ﻣﻦ ﻣﯿﺪﻭﻧﻢ، 
ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺴﻮﻭﻟﯿﻦ ﺍﺭﺩﻭ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﻭ ﺑﺎﻻ ﭘﯿﺶ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻭﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﺕ ﺟﺪﺍ ﻧﺸﻮ !!
ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺑﺎ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﮐﺎﻣﻞ میگه ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﻮﭼﮑﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﮐﻤﻢ ﻧﮕﯿﺮ
ﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺳﻮﺯﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﭼﻪ ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮ ﺑﺎﺩﮐﻨﮏ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﺭﻩ .
ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺣﺎﺿﺮ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﮐﻮﺩﮎ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﺍﻩ ﺣﻞ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ .
ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎﻫﯽ ﻣﻌﻠﻤﻤﺎﻥ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻣﺴﯿﺮ ﺗﻨﮓ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﯿﻢ 
ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺭﻭﺡ ﻟﻄﯿﻒ ﻭ ﺣﺴﺎﺳﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭﻭﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﯼ ﻧﻔﺲ ﻭ ﺑﺎﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﺗﮑﺒﺮ ﻭ
ﻃﻤﻊ ﻭ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯿﻢ 
ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺼﻮﺭﺕ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻣﺴﯿﺮ تنگی ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺳﯿﻢ .
ﻣﺴﻮﻭﻝ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺑﺪﻩ .
ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺖ : ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﺟﺮﺍ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺩ ﻻﺳﺘﯿﮑﻬﺎﯼ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺭﺍ ﮐﻢ
ﮐﻨﯿﻢ ﺗﺎ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﯿﺮ ﺗﻨﮓ ﻭ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﻋﺒﻮﺭ کنه .
ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﺯ ﺗﻮﻧﻞ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩ .
ﮐﺎﺵ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﺭﻭﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﯼ ﮐﺒﺮ ﻭ ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﻧﻔﺎﻕ ﻭ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨﯿﻢ

ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮﻫﺎﯼ ﺗﻨﮓ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﻋﺒﻮﺭ ﮐﻨﯿﻢ امین



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : sepehr
تاریخ : سه شنبه 21 / 9 / 1395
تـلنگر

حتی اگه گناه کسی رو با چشم
خودت دیدی حق نداری به کسی بگی

قابل توجه اونهایی که 

راحت آبروی_مردم رو میبرن 



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : sepehr
تاریخ : شنبه 18 / 8 / 1395
بدون شرح

شوهر ها بهترین ادمهایی هستند که می توانید رازهایتان را با انها درمیان بگذارید
انها هرگز به هیچکس نمی گویند....

زیرا اصلا گوش نمی دهند 



:: موضوعات مرتبط: بانوان , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : دو شنبه 21 / 1 / 1395
...

 

یارو تصادف میکنه بی هوش میشه میبرنش بیمارستان
بعد از یه مدت به هوش میاد میگه : مثله اینکه تو بهشتم ؟!

زنش میگه : کوری نمیبینی نشستم کنارت !؟ :|



:: موضوعات مرتبط: طنز , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : یک شنبه 16 / 11 / 1394
☼ فوق العاده زیبا ☼

پسری دختر زیبایی رو تو خیابون دید و شیفته ش شد

چند ساعتی با هم تو خیابون قدم می زدند

که یهو یه مازراتی جلوی پاشون ترمز کرد

دختره به پسر گفت :

خوش گذشت ، اما من همیشه نمیتونم پیاده راه برم

کار نداری ؟ بای ..!

دختره نشست تو ماشین

راننده بهش گفت :

ببخشید خانوم ، میشه پیاده بشی ؟ من راننده این آقا هستم ..



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : چهار شنبه 16 / 9 / 1394
ﺍﻟﻬﻲ ﺧﻴﺮ ﺑﺒﻴﻨﻲ ﺭﻓﻴﻖ ...

ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﭼﻮن که ...
ﭼﺎﯾﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻡ ﺑﻮﺩ
ﺭﻭﯼ ﺳﻤﺎﻭﺭ
ﺗﻮﯼ ﻗﻮﺭﯼ ...
ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﺯ ﺑﻮﺩ
ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎ ﺩﻟﯿﻞ ﻭ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ...
ﻏﺬﺍﻫﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﻧﮕﯽ ﺑﻮﺩ ...
ﺑﻮﯾﺶ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻫﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻋﻄﺮﺵ ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ....
ﮐﺴﯽ ﻧﺎﻥ ﺧﺸﮑﻪ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻧﺎﻥ ﺑﺮﮐﺖ ﺳﻔﺮﻩ ﺑﻮﺩ ...
ﻣﻬﻤﺎﻥِ ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺪﻩ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺷﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ
ﺑﻮﯼ ﺷﺐ ﺑﻮ ﻫﺎ ﻭ ﺧﺎﮎ ﻧﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺣﯿﺎﻁ ﻏﻮﻏﺎ ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺿﺨﯿﻢ ﻭ ﻣﺠﻠﺴﯽ ﻧﺒﻮﺩ،
ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺳﻬﻤﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻗﺪﯾﻢ ﺑﻮﺩ !
ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﻫﺎ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ...
ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻫﺎ ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﺪﺍﺷﺖ...
ﺳﻼﻡ ﻫﺎ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ !
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﺒﻚ ﻗﺪﻳﻢ ﺳﻼﻡ ﺑﮕﻮﺋﻴﻢ
ﺑﻲ ﺑﻬﺎﻧﻪ...
ﺑﻲ ﺗﻮﻗﻊ...
ﺑﻲ ﺩﻟﻴﻞ ﺳﻼﻡ ﺑﮕﻮﺋﻴﻢ...
ﺍمروز ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﺒﻚ ﻗﺪﻳﻢ ﺩﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻢ
ﺍﻟﻬﻲ ﺧﻴﺮ ﺑﺒﻴﻨﻲ ﺭﻓﻴﻖ ...



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : سه شنبه 5 / 7 / 1394
هر یه آدم یه درخته...

اگه حرفمو شنیدی، جنگلُ نده به پاییز
کاری کن درختِ باغچه، تن نده به خنجرِ تیز
با جوونه ها یکی شو، قد بکش نگو که سخته
جنگلِ تازه به پا کن، هر یه آدم یه درخته...

 



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : یک شنبه 24 / 6 / 1394
تمام پلیدی های دنیا بخاطر آدم پلید نیست

نمیدانم فیلم سینمایی «تایتانیک» را به خاطر دارید یا نه.
در صحنه ای از این فیلم در حالی که کشتی عظیم تایتانیک در اثر برخورد با کوه یخ (ice berg) دچار صدمه ی جدی شده بود،
گروهی نوازنده در عرشه ی کشتی مشغول اجرای قطعات برگزیده از موسیقی کلاسیک بودند!
آنان کار خود را به بهترین نحو اجرا میکردند و دقت میکردند که کیفیت کارشان تحت تاثیر شرایط نامناسب موجود قرار نگیرد!
اما در یک کشتیِ در حالِ غرق شدن و در میان مسافرانی که از هول و وحشت در حال سراسیمه دویدن به این سو و آن سو هستند،
چه اهمیتی دارد که موسیقی کلاسیک با بهترین کیفیت اجرا شود؟!

نمیدانم کتاب «قلعه ی حیوانات» نوشته ی «جورج اورول» را خوانده اید یا نه.
ماجرای این کتاب، داستان حیوانات یک مزرعه علیه اربابِ زورگوست.
حیوانات دست به دستِ هم میشوند و ارباب و خانواده اش را از مزرعه بیرون میکنند و خود مدیریت مزرعه را به دست میگیرند.
اولین کار آنها پس از پیروزی انقلابشان تنظیم عهد نامه ایست که طبق آن همه ی حیوانات با هم برابرند و هیچکس حق ندارد خود را ارباب و مالک دیگران بداند
اما چیزی نمیگذرد که خوکی که مدیریت مزرعه را به دست گرفته است،
آرام آرام عهدنامه را تغییر میدهد و برای خود و اطرافیانش حقوق و امتیازات ویژه ای وضع میکند در این میان،
اسبی در این مزرعه زندگی میکند به نام «باکستر» که به لحاظ خوش خلقی، صبوری و پشتکار، مورد احترام همه ی حیوانات است.
اسب سمبل ونماد نجابت است.
حیوانات از او میخواهند کمکشان کند تا در مورد شرایط جدید تصمیم بگیرند اما «باکستر» سخت مشغول کار است و به اطرافش توجه ای ندارد.
شعار او این است: «من کار میکنم!» و احساس میکند که باید کار خود را به بهترین شکل انجام دهد و کاری به کار چیز دیگری نداشته باشد!
گرچه «باکستر» میتوانست از اتفاق وحشتناکی که در«قلعه ی حیوانات» رخ میداد جلوگیری کند
چنان سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامی از«تغییرات» باخبر شد که خوک حاکم، او را به یک سلاخ فروخت!

اولویت بندی (Priority setting) از مهمترین مهارتهای زندگیست. شما هر چقدر زیبا ویولن بنوازید، در یک قایق در حال غرق شدن، ویولن نواختن در اولویت قرار ندارد.
شما هرچقدر کشاورز قابلی باشید، در یک مزرعه ی در حال سوختن، سم پاشی و آفت زدایی در اولویت قرار ندارد.
شما هر چقدر آرایشگر قابلی باشید، اصلاح کردن سر و صورت فردی که دچار حمله ی قلبی شده است و باید بلافاصله به بیمارستان انتقال یابد را عاقلانه نمیدانید.
«کارل مارکس»، فیلسوف آلمانی، یکی از افسونهای جامعه ی سرمایه داری را«تخصصی شدن» میداند.
هرکس چنان سرش به کار و تخصص خود گرم است که فراموش میکند کل این جامعه به کدام سو حرکت می کند!
باهوشترین و سختکوشترین آدمها گرفتار الگوی «باکستر» میشوند و مسائل کلان اجتماعی را ازیاد میبرند

پس تمام پلیدی های دنیا بخاطر آدم پلید نیست.

بلکه بخاطر سکوت انسانهای "خوب"است



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : یک شنبه 23 / 6 / 1394
استعفانامه!

استعفانامه!
♡❤
بدینوسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم
و مسئولیت های یک کودک هفت ساله را قبول می کنم
می خواهم به یک ساندویچ فروشی بروم
و فکر کنم که آنجا یک رستوران پنج ستاره است
می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است،چون می توانم آن را بخورم!
می خواهم زیر یک درخت بلوط بزرگ بنشینم و با دوستانم بستنی بخورم

می خواهم درون یک چاله آب بازی کنم،و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم
می خواهم به گذشته برگردم،وقتی همه چیز ساده بود
وقتی داشتم رنگ ها را.....جدول ضرب را......و شعرهای کودکانه را یاد می گرفتم
وقتی نمی دانستم که چه چیزهایی نمی دانم و هیچ اهمیتی هم نمی دادم
♡❤
می خواهم فکر کنم که دنیا چقدر زیباست
و همه راستگو و خوب هستند
می خواهم ایمان داشته باشم که هر چیزی ممکن است
و می خواهم که از پیچیدگی های دنیا بی خبر باشم
می خواهم دوباره به همان زندگی ساده خود برگردم
نمی خواهم زندگی من پر شود از کوهی از مدارک اداری،خبرهای ناراحت کننده ، صورتحساب و ...
می خواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم
♡❤
به عدالت
به صلح
به فرشتگان
به باران ...



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 21 / 6 / 1394

همه می پرسند :
«چیست در زمزمه ی مبهم آب؟
چیست در همهمه ی دلکش برگ؟
چیست در بازی آن ابر سپید،
روی این آبی آرام بلند،
که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال
چیست در خلوت خاموش...



:: موضوعات مرتبط: دیوان اشعار , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : sepehr
تاریخ : جمعه 18 / 6 / 1394
حتما بخونید مطمئنم خوشتون میاد

دوستی داشتم که چای را آن قدر کم رنگ می‌‌نوشید که به سختی می‌‌توانستیم بفهمیم که آب جوش نیست!
چربی‌ و نمک هم اصلا نمی‌‌خورد! ورزش می‌‌کرد و وقتی از ا‌و علت این کار‌هایش را می‌‌پرسیدیم، می‌‌گفت که این‌ها برای سلامتی‌ بد است و سکته می‌‌آورد.
ا‌و در چهل و پنج سالگی...



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : sepehr
تاریخ : جمعه 18 / 6 / 1394
مراقب گفتارمان باشيم...

هميشه يادمان باشد که نگفته ها را ميتوان گفت
ولی گفته ها را نميتوان پس گرفت ...
چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ ،
شکست با کوزه است ...
دلها خیلی زود از حرفها می شکنند !
مراقب گفتارمان باشيم...



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 15 / 6 / 1394
شت هر حادثه ای حکمتی است

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ . ﻣﺮﺩ:ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﻣﺮﮒ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ..
ﻣﺮﺩ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .
ﻣﺮﮒ ": ﺣﺘﻤﺎ".
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ..
مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ . ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ تلاش ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ...
کلاغ وطوطی هر دو زشت آفریده شدند.طوطی اعتراض کرد وزیبا شد اما کلاغ راضی بود به رضای خدا، امروز طوطی در قفس است وکلاغ آزاد...
پشت هر حادثه ای حکمتی است که شاید هرگز متوجه نشوی!هرگز به خدا نگو چرااااا؟



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 14 / 6 / 1394
انسانها

انسانها به میزان حقارتشان دروغ میگویند
تا حقارتشان را جبران کنند! و به میزان فرهنگشان اعتماد میکنند! هرچه فرهنگشان غنی تر باشد بیشتر به دیگران اعتماد میکنند.
به میزان هویتشان عاشق میشوند! هرچه هویتشان عمیق تر درعشق شان وفادارتر . . .
به میزان کمبودهایشان آزارت میدهند!!!
به اندازه درکشان می فهمند
و به اندازه شعورشان به باورها وحرفهایشان عمل میکنند.



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 12 / 6 / 1394
"درک و هوش من بیشتر از دیگران است"

وشته ای زیبا به قلم محمدرضا شعبانعلی با عنوان:
"درک و هوش من بیشتر از دیگران است"
در حال رانندگی در خط دوم اتوبان هستم و ترافیک زیاد است. احساس می‌کنم خط سوم کمی روان‌تر است. بلافاصله ...



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 13 / 6 / 1394
حقیقت این است ...

«چارلی چاپلین»


حقیقت این است ...
فرودگاهها، بوسه های بیشتری از سالن های عروسی به خود دیده اند!!!!!
و دیوار بیمارستانها بیشتر از عبادتگاه ها دعا شنیده اند!!!!
هميشه اینگونه ایم!!!
همه چیز را موکول میکنیم به زمانی که چیزی در حال از دست رفتن است!!!



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 12 / 6 / 1394
ﻭﻗﺘﯽ ﻇﺮﻑ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﯽ

ﻭﻗﺘﯽ ﻇﺮﻑ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﯽ،
ﺩﻋﺎ ﮐﻦ .. ﺷﮑﺮ ﮐﻦ ..
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ
ﻇﺮﻑ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﯾﯽ
ﯾﻌﻨﯽ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﮐﺮﺩﯼ
ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎ ﻣﺤﺒﺖ، ﺑﺎ ﻋﺸﻖ
ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﮐﺮﺩﯼ
ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺁﺷﭙﺰﯼ ﮐﺮﺩﯼ، ﻣﯿﺰ ﭼﯿﺪﻩ ﺍﯼ
ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ
ﻇﺮﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺴﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻣﯿﺰ ﺑﭽﯿﻨﻨﺪ!
ﭘﺎﺋﻮﻟﻮ ﮐﻮﺋﻠﯿﻮ



:: موضوعات مرتبط: بانوان , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 5 / 6 / 1394
متنی بسیار زیبا وقابل تامل از پرفسور سمیعی

متنی بسیار زیبا وقابل تامل از پرفسور سمیعی

برای کسی که
‫‏میفهمد‬
هیچ توضیحی لازم نیست
و
برای کسی که
نمیفهمد‬
هر توضیحی اضافه است

آنانکه میفهمند
عذاب‬ میکِشند
و
آنانکه نمی فهمند
#عذاب می دهند

مهم نیست
که چه "مدرکی" دارید
مهم اینه
که چه "درکی" دارید

مغزِ کوچک
و دهانِ بزرگ
میلِ ترکیبیِ بالایی دارند

کلماتی که
از دهانِ شمابیرون می آید
ویترینِ فروشگاهِ شعورِ شماست

پس

وای بر جمعی
که لب را
بی تامل وا کنند

چرا که

کم داشتن و زیاد گفتن
مثلِ
نداشتن و زیادخرج کردن است!

پس نگذارید

زبانِ شما
از افکارتان جلو بزند!!!



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 5 / 6 / 1394
...

ﺍﮔﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪِ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﻏﯿﺮﻣﺸﺮﻭﻉ ﺑﺎﺷﻪ ، ﻣﯿﺸﻪ " ﺣـﺮﺍﻡ ﺯﺍﺩﻩ " ، ﺍﮔﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﯼ
ﻏﯿﺮﻣﺸﺮﻭﻉ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﯿﺸﻪ " ﻣﯿﻮﻩ ﯼ ﻋـﺸـــﻖ ﻣﻤﻨﻮﻋﻪ " !!!
ﺍﮔﻪ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍﻩ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﻪ " ﻣﻨﺤﺮﻑ " ، ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﺑﮑﻨﻪ ،
ﻣﯿﺸﻪ " ﻋــﺎﺷـﻖ " !!!
ﺍﮔﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺟﺎﯾﯽ ﺟﻤﻊ ﺑﺸﻦ ، ﻣﯿﺸﻦ " ﺑـﺎﻧـﺪ " ، ﺍﮔﻪ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺟﻤﻊ ﺑﺸﻦ ﻣﯿﺸﻪ "
ﺟـﻠـﺴﻪ " !!!
ﺍﮔﻪ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﺩﺯﺩﯼ ﮐﻨﻪ ، ﻣﯿﺸﻪ " ﺳـﺮﻗـﺖ " ، ﺍﻣﺎ ﺍﮔﻪ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﯼ ﺩﺯﺩﯼ ﮐﻨﻪ ، ﻣﯿﺸﻪ "
ﺍﺧـﺘـﻼﺱ " !!!
.
ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﻪ ، ﻋﻮﺽ ﻣﯿﺸﻪ ، ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ
ﮐﺪﻭﻡ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﻫﺴﺘﯿﻢ ؟؟؟



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 5 / 6 / 1394
پیش داوری ها

 

در اساطیر یونان باستان، از شخصیتی به نام پروکروستس نام برده شده است ... او همه مسافرانی که قصد ورود به آتن را داشتند، روی تختی می خواباند و اگر مسافری، کوتاه تر از اندازه تخت بود، آنقدر او را می کشید تا اندازه شود یا اگر هم بلندتر بود پاها یا دستهایش را قطع می کرد! *از نظر پروکروستس تنها اشخاصی درست و کامل بودند که به اندازه تخت او بودند!

داستان این تخت داستان هر روز زندگی ماست... در حقیقت تک تک ما آدم ها که خود را جزو افراد روشن و باسواد می دانیم، دیگران را با تخت پروکروستس خود می سنجیم ... تختی که ابعادش اعتقاد، باور، ثروت، قدرت، زیبایی و... است!

اگر فردی در این چهارچوب قرار نگیرد، نه تنها باعث افتخار نیست; بلکه ما به عنوان یک آدم بازنده، بی عرضه و بی کفایت به او نگاه می کنیم و آنقدر او را می کشیم یا له می کنیم، تا از اندازه و فرم واقعی خودش خارج شود و طبق سلیقه و قضاوت ما شود... آنگاه که چیزی از خود واقعی اش نماند، تازه به او افتخار می کنیم... !

داستان آن تخت، روایت قالب های ذهنی و پیش داوری های ماست...


:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 5 / 6 / 1394
...

اگر موفق شدید به کسی خیانت کنید،
آن شخص را احمق فرض نکنید.
بلکه بدانید او خیلی بیشتر از انچه لیاقت داشته اید
به شما اعتماد کرده است... 



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : پنج شنبه 5 / 6 / 1394
اين دوازده جمله را حتماً بخوانيد از من یادگاری تقدیم شما ...


۱_یادت باشه تا خودت نخواي هيـچ کس نميتونه زندگيتو خراب کنه❕
⚪⚪⚪
۲_یادت باشه که آرامش رو بايد تو وجود خودت پيدا کني❕
⚪⚪⚪
۳_یادت باشه خدا هميشه مواظبته❕
⚪⚪⚪
۴_يادت باشه هميشه ته قلبت يه جايي براي بخشيدن آدما بگذاري ....
⚪⚪⚪
۵_منتظر هيچ دستي در هيچ جاي اين دنيا نباش ...اشکهايت را با دستهاي خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند❕
⚪⚪⚪
۶_زبان استخواني ندارد اما آنقدر قوي هست که بتواند قلبي را بشکند
مراقب حرفهايمان باشيم .
⚪⚪⚪
۷_گاهي در حذف شدن کسي از زندگيتان حکمتي نهفته است .اينقدر اصرار به برگشتنش نکنيد❕
⚪⚪⚪
۸_آدما مثل عکس هستن،زيادي که بزرگشون کني کيفيتشون مياد پايين❕
⚪⚪⚪.
۹_زندگي کوتاه نيست ، مشکل اينجاست که ما زندگي را ديرشروع ميکنيم❕
⚪⚪⚪
۱۰_دردهايت را دورت نچين که ديوارشوند ، زيرپايت بچين که پله شوند…
⚪⚪⚪
۱۱_هيچوقت نگران فردايت نباش ، خداي ديروز و امروزت ، فرداهم هست…
اگر باشي ...❕
⚪⚪⚪
۱۲_ما اولين دفعه است که تجربه بندگي داريم ولى اوقرنهاست که خداست …



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : جمعه 4 / 6 / 1394
خوبی کن و فراموش کن...

بزرگى با شاگردش از باغى ميگذشت..
چشمشان به يک کفش کهنه افتاد..
شاگرد گفت :
گمان ميکنم اين کفشهای کارگرى است که در اين باغ کار ميکند،بيایید با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم..
استاد گفت :چرا براى خندیدن خودمان او را ناراحت کنيم..؟
بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين..
مقدارى پول درون آن کفش قرار بده..
شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول،مخفى شدند..
کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همين که پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد با گريه،فرياد زد :خدايا شکرت..!
خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى..!
ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همين طور اشک ميريخت..استاد به شاگردش گفت :
هميشه سعى کن براى خوشحاليت، ببخشى نه بستانی..!
'
جمله ای کوتاه ولی واقعا عالی !!!!!!!!!!!؟!!!!
میلیون ها درخت در جهان به طور اتفاقی توسط سنجابهایی کاشته شدند که دانه هایی را خاک کردند و
سپس جای آن را فراموش کردند...
*خوبی کن و فراموش کن....
روزی رشد خواهد کرد...



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : جمعه 4 / 6 / 1394
این پست یکم بی ادبیه ولی جالبه.من پیشا پیش معذرت میخوام

این پست یکم بی ادبیه ولی جالبه.من پیشا پیش معذرت میخوام

حاکمی کشوری را اشغال کرد به وزیر خود گفت قوانینی تنظیم کن تا دهن این ملتو سرویس کنیم !
فردای آن روز وزیر نزد شاه آمد و قوانین را خواند…
1. مالیات 3 برابر فعلی
2. حقوق ربع عرف بقیه کشورها
3. شاه صاحب جان و مال همه مردم است
4. گوزیدن ممنوع !

شاه گفت : بند چهارم چه معنی دارد ؟!
وزیر : بند چهارم سوپاپ اطمینان است ، بعدا متوجه معنی آن خواهید شد !

جارچیان قوانین را اعلام کردند ملت گفتند این که جان و مال ما از آن شاه باشد توجیه دارد چون ایشان صاحب قدرت است ؛ ولی یعنی چه نتوانیم بگوزیم !؟
مردم برای اینکه از امر شاه نافرمانی کرده باشند در کوچه و پسکوچه میگوزیدند ، جلسات شبانه گوز برگزار میکردند و هر گاه میگوزیدند احساس میکردند که کاری سیاسی انجام میدهند ! ماموران هم مدام در حال دستگیری گوزوها بودند و گاهی به توالتهای عمومی یورش میبردند و گوزوها را دستگیر میکردند…!

روزی شاه به وزیر گفت الان معنی سوپاپ اطمینانی که گفتی را میفهمم ! چون باعث شده که هیچکس به 3 قانون اول توجهی نکند !



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : شنبه 3 / 6 / 1394
فروغ فرخزاد

فروغ فرخزاد میگه:
چقدر کم است هفتاد ٬ هشتاد سال برای دیدن تمام دنیا!!!
برای بودن با تمام مردم دنیا!!!
چقدر حیف است که من میمیرم و غواصی در عمق اقیانوس ها را تجربه نمیکنم!!!
میمیرم و حداقل یکبار زمین را از روی کره ماه نمیبینم!!
دلم میخواست چند کلیسا معبد و مسجد بزرگ جهان را میدیدم !!!
و دلم میخواست یکبار هم که شده از ارتفاعی بلند پرواز میکردم!!
دلم میخواستهای من زیادند٬ بلندند طولانی اند
اما مهمترین دلم میخواست های من این است که:
انسان باشم و انسان بمانم !!!
می گویند : انسان های خوب به بهشت می روند اما من میگویم انسان خوب هر جا که باشد آنجا بهشت است!!



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : شنبه 3 / 6 / 1394
همه جای ایران سرای من است( خیلی جالبه حتما بخونید)

این که چرا به رشتی ها میگن بی غیرت !!!!

زمان قاجار که زن ها حق رفتن به مدرسه رو نداشتن اولین مردمانی که به دختر هاشون اجازه درس خواندن دادند رشتی ها بودنند، وقتی این خبر به شهر های دیگه رسید، مردمان عرب زده اون شهرها میگفتند رشتی ها چقدر بی غیرت هستند که دخترانشون رو به مدرسه میفرستن!! و این تا الان هنوز مونده! در حالی که در زمان حمله اعراب به ایران همه جای ایران بزرگ ( ایران، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، آذربایجان، ارمنستان و عراق امروزی) زیر سلطه اعراب رفت غیر از گیلان!




چرا به ترک ها میگن خر؟؟؟

بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه تبریزیها شورش کردند و بر علیه استبداد و شاه مستکبر قیام کردند.

شهر توسط شاه و استعمار انگلیس محاصره شد ۶ماه تمام شهر در محاصره بود.قحطی و کمبود غذا بیداد کرد.

اما مردم تسلیم نشدند . پیغام مردم شهر به محاصره کنندگان این بود. غذا تمام شده عیب ندارد یونجه میخوریم.یونجه هم تمام شود برگ درخت میخوریم ولی تسلیم نمیشویم.

همه جا پیچید ترکها خر شده اند کاه و یونجه می خورند.

حالا تو بگو قومی که به خاطر شرف و عزت کشورش یونجه میخورد خر است یا تویی که به این همه دلاوری میگویی خر.

بله خر کسانی اند که به زنان و مردان قهرمان کشورم میگویند خر.



چرا اصفهانی ها خسیس اند؟؟؟
اصفهانی ها سالیان سال برای مسافران در کاروانسراهای اطراف شهرشان بدستور حاکم شهر آذوقه می گذاشتند و همیشه مسافرانی که از این شهر می گذشتند بصورت رایگان از این امکانات استفاده می کردند و این به شکل یک عادت و رسم ثابت در آمده بود تااینکه اصفهان دچار خشکسالی و قحطی شد و دیگر نتوانست آذوقه رایگان به کاروانسراها بفرستد و حاکم شهر هم دستور لغو این قانون را داد و همین شد که بعد از این مسافران بد عادت و ناسپاس دم از خساست اصفهانی ها زدند و این لطف آنان را بعنوان یک وظیفه و حق قانونی برای خود دانستند و مردم مهمان نواز این شهر را انساهای خسیس معرفی کردند !!!
"نیکی چو از حد بگذرد نادان خیال بد کند"



:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : شنبه 3 / 6 / 1394
هیچ وقت...

 

 

هیچ وقت این دو جمله رو نگو

۱. ازت متنفرم. ۲. دیگه نمی خوام ببینمت.
--
هیچ وقت با این دو نفر هم صحبت نشو:
۱. از خود متشکر. ۲. وراج.
--
هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن:
۱. پدر. ۲. مادر.
--
هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو:
۱. نمی تونم. ۲. بدشانسم
--
هیچ وقت این دو تا کار رو نکن:
۱. دروغ. ۲. غیبت.
--
هیچ وقت این دو تا جمله رو باور نکن:
۱. آرامش در اعتیاد. ۲. امنیت دور از خانه
--
همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار:
۱. آرامش با یاد خدا. ۲. دعای پدر و مادر
--
همیشه دو تا چیز رو به یاد بیار:
دوستای گذشتت رو. ۲. خاطرات خوبت.
--
همیشه به این دو نفر گوش کن:
۱. فرد با تجربه. ۲. معلم خوب.
--
همیشه به دوتا چیز دل ببند:
۱. صداقت. ۲. صمیمیت.
 


:: موضوعات مرتبط: چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : شنبه 3 / 6 / 1394
باسوادان بیشتر درمعرض لگد خرند...

گویند درگذشته دور در جنگلی شیر حاکم جنگل بود ومشاورارشدش روباه بود وخر هم نماینده ی حیوانات در دستگاه حاکم بود. باوجود ظلم سلطان وتایید خروحیله روباه،همه حیوانات، جنگل را رها کرده وفراری شدند،تا جایی که حاکم ونماینده ومشاورش هم تصمیم به رفتن گرفتند. درمسیر گاهگاهی خرگریزی می زد وعلفی می خورد. روباه که زیاد گرسنه بود به شیر گفت اگرفکری نکنیم تو ومن از گرسنگی می میریم وفقط خر زنده می ماند، زیرا او گیاه خوار است ،شیر گفت چه فکری روباه گفت خرراصدا بزن وبگو ما برای ادامه مسیر نیاز به رهبر داریم. وباید از روی شجره نامه دربین خود یکی را انتخاب کنیم و از دستوراتش پیروی کنیم. قطعا تو انتخاب می شوی وبعد دستور بده تا خر رابکشیم وبخوریم. شیر قبول کرد وخررا صدا زدند وجلسه تشکیل دادند، ابتدا شیر شجره نامه اش را خواند وفرمود جد اندرجد من حاکم وسلطان بوده اندوبعد روباه ضمن تایید گفته شیر گفت من هم جد اندرجدم خدمتکار سلطان بوده اند، خرتااندازه ای موضوع را فهمیده بود ودانست نقشه ی شومی در سردارند گفت من سواد ندارم شجره نامه ام زیر سمم نوشته شده. کدامتان باسوادی آن را بخوانید ، شیر فورا گفت من باسوادم ورفت عقب خر تا زیر سمش رابخواند خر فورا جفتک محکمی به دهان شیر زد وگردنش را شکست.روباه که ماجرا رادید روبه عقب پا به فرار گذاشت ، خر اورا صدا زد وگفت بیا حالا که شیر کشته شده بقیه راه را باهم برویم ، روباه گفت نه من کار دارم خر گفت چه کاری گفت می خواهم برگردم وقبر پدرم را پیدا کنم وهفت بار دورش بگردم وزیارتش کنم که مرا نفرستاد مدرسه تا با سواد شوم وگرنه الان بجای شیر گردن من شکسته بود
(مولا نا جلالدین رومی)



:: موضوعات مرتبط: طنز , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : sepehr
تاریخ : چهار شنبه 2 / 6 / 1394
ﺣﺎﺗﻢ ﻃﺎﯾﯽ

ﺣﺎﺗﻢ ﻃﺎﯾﯽ
ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﯾﺎ ﺳﻨﮕﯽ ﺣﮑﺎﮐﯽ ﻧﮑﺮﺩ،
ﺍﻭ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﻗﻠﻢ ، ﻣﺮﮐﺒﯽ ﻭ ﺭﻧﮕﯽ
ﺍﺳﻤﺶ ﺭﻭ ﺭﻭﯼ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﮐﺴﯽ ﻧﻨﻮﺷﺖ ؛
ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﺗﻌﺠﺐ ،
ﻧﺎﻣﺶ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ !
ﺑﺎ ﺟﻮﻫﺮﻩ ﻣﺤﺒﺖ ﻧﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﻟﻬﺎ ﺑﻨﮕﺎﺭ؛
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻧﯿﮑﻮﯾﯽ ﻧﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﺩ ...



:: موضوعات مرتبط: متفرقه , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : چهار شنبه 2 / 6 / 1394
میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است ...

♡❤
پرواز که کنی،
آنجا میرسی که خودت می خواهی
پرتابت که کنند،
آنجا می روی که آنان می خواهند.
پس پرواز را بیاموز...!!!
♡❤
پرنده ای که "پرواز" بلد نیست،
به "قفس" میگوید،
"تقدیر" !

♡♥♡♥♡♥♡♥♡♥♡



:: موضوعات مرتبط: احساس نامه , چرند و پرند , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : sepehr
تاریخ : سه شنبه 16 / 1 / 1394