کافی ست دلت بهار باشد ...
از اشک تو سبز می شود خار ...
از خنده ات آب می شود برف...
در دست تو لانه می کند سار ...
کافی ست بخواهی ...
آسمان را بر اسب سیاه شب، سواره...
دست تو به ماه می رسد ...
باز از پنجره می چکد، ستاره....
بذر از تو و صد جوانه از من...
کافی ست که با زمین بگویی ...
سرخ ترین عاشق از تو سرسبز ترین ترانه از من ...
کافی ست که وقت پرکشیدن ...
در چشم تو انتظار باشد ...
کافی ست بخوانی آسمان را...
****یا اینکه دلت بهار باشد*****
غضنفر میره پیش دکتر میگه آقای دکتر هر شب دارم خواب میبینم که خرا دارن با هم فوتبال بازی میکنن.دکتر میگه یه نسخه واست مینویسم تا فوری خوب بشی.غضنفر میگه میشه داروها رو از فردا بخورم؟دکتر میپرسه آخه چرا؟غضنفر میگه آخه امشب بازی فیناله.